وضعيت زن در جاهليت


 

نويسنده: محمد جواد واعظي




 
موضوع «زن از ديدگاه اسلام» همواره از موضوعات مهم در حوزه انديشه اسلامي بوده است. بي شک، بررسي تاريخي ابن مقوله، کمک شاياني به روشن شدن مسئله و شفافيت در نظريه پردازي ها مي کند. تبيين تاريخي وضعيت زن در اسلام نيازمند شناخت وضعيت زن پيش از اسلام است. اينکه زن قبل از اسلام از چه جايگاهي و موقعيتي برخوردار بوده و رويکرد عرب جاهلي به زن چگونه بوده و ميزان حضور و مشارکت زن در مسائل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي در چه وضعيتي بوده است، موضوع اصلي اين نوشتار است. شناخت وضعيت زن در جاهليت، درآمدي بر سير تحولات اجتماعي اسلام و نظر گاه اسلام درباره موضوع زن از محورهاي مهم اين نوشتار است.
کليدواژه ها: زن، خانواده، اجتماع، اقتصاد، سياست، فرهنگ، جاهليت، اسلام
موضوع «جايگاه زن در اسلام» از موضوعات مهم و چالش برانگيز در مطالعات اسلامي به شمار مي آيد. نگرش اصلاحي اسلام به مسئله زن از سويي و ابهام در فهم برخي از آيات قرآن و احکام شرعي خاص، از جمله حجاب، سرپرستي شوهر و لزوم تبعيت زن از وي، حق طلاق، چگونگي تقسيم ارث و... از سوي ديگر، زمينه ساز ظهور انديشه هاي متضاد و برداشت هاي متفاوت از جايگاه زن در اسلام شده است. بيشتر آثاري که پيرامون ديدگاه اسلام درباره زن نگاشته شده، رويکردي فکري و کلامي داشته است و کمتر آثاري با رويکرد تاريخي در اين باره تدوين شده است. بي ترديد، بررسي تاريخي وضعيت زن در جامعه صدر اسلام کمک فراواني به درک جايگاه حقيقي زن در انديشه اسلامي خواهد کرد. اما اين مهم بدون شناخت پيش زمينه هاي تاريخي آن ممکن نخواهد بود، از اين رو براي تبيين وضعيت زن در اسلام نيازمند شناخت تاريخي وضعيت زن در جاهليت هستيم. بايد ديد که وضعيت زن در عرصه هاي خانوادگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي در عصر جاهليت چگونه بوده است؟ تا به درک واقعي از سير تحولات اسلام در اين زمينه پي برد. بسياري از احکام و مقررات حقوقي اسلام و همچنين توصيه هاي مکرر اخلاقي در مورد زنان که در آيات قرآن و روايات پيشوايان دين تجلي يافته، بازتاب وضعيت نابسامان و تاريک زن در جاهليت است که با نگاهي تاريخي به آن مي پردازيم. همچنين وضعيت زن در دوره جاهليت را در چند عرصه مهم خانواده، اجتماع، سياست، اقتصاد و فرهنگ بررسي مي کنيم.

1.وضعيت زن و خانواده در عصر جاهلي
 

خانواده اساسي ترين و کهن ترين رکن جوامع بشري و حد فاصل بين فرد و جامعه است که گذشته از نقش استمرار نسل ها، آموزش و پرورش، تربيت، تکامل و سعادت افراد جامعه را به عهده داشته و سرنوشت آنان را رقم مي زند. صاحب نظران، تعريف هاي گوناگوني از خانواده بيان کرده اند که هر تعريف به يکي از ابعاد خانواده اشاره دارد. در يک تعريف مي توان خانواده را از عمومي ترين سازمان هاي اجتماعي دانست که بر اساس ازدواج يک مرد و دست کم يک زن شکل مي گيرد و در آن مناسبات خوني يا اسناد يافته (پذيرش فرزند) به چشم مي خورد و کارکردهاي گوناگون شخصي، جسماني، اقتصادي، تربيتي و جز اين ها را بر عهده دارد. (1)
در حقيقت، خانواده واحد بنيادين جامعه و کانون اصلي رشد و تعالي انسان است. بي شک، زن يکي از مؤثرترين اعضاي خانواده است که بيشترين سهم اداره داخلي اين واحد اجتماعي به عهده اوست. مي توان گفت که زنان در تربيت و تکامل آحاد اجتماع، اساسي ترين نقش را ايفا مي کنند.
بررسي جايگاه زن و خانواده در جامعه صدر اسلام و مطالعه اصلاحات پيامبر اکرم (ص) در اين زمينه مي تواند افق روشن تري را براي جويندگان حقيقت آشکار سازد.
در اين بخش به بررسي وضعيت زن و خانواده در عصر جاهلي خواهيم پرداخت تا زمينه براي درک اصلاحات نبوي در موضوع زن فراهم آيد.
اخبار عصر جاهلي، بيشتر در قالب اشعار و برخي از گزارش هاي پراکنده و ضمن آياتي از قرآن کريم به ما رسيده است. شايد با استفاده از منابع موجود به سختي بتوان تصويري دقيق و سخني قاطع از ابعاد مختلف جامعه جاهلي، از جمله شئون مختلف زن و خانواده ارائه کرد، به ويژه اين که توجه نويسندگان و مورخان اسلامي بيشتر به ثبت تحولات و مسائل سياسي جامعه و نقل اخبار پادشاهان و حکمرانان و نخبگان بوده تا حفظ اخبار اجتماعي و گزارش از زندگي عمومي مردم. اما همين اخبار پراکنده و گزارش هاي اندک، سرمايه ارزشمندي براي ترسيم وضعيت زن و خانواده در عصر جاهلي است، به خصوص که آيات قرآن کريم براي توصيف آن دوران، معياري قطعي است.
با مطالعه آثار انديشمندان و صاحب نظران در تاريخ جاهليت، درباره اوضاع زن و خانواده، به دو رويکرد مي رسيم. گروهي معتقدند که زن در عصر جاهلي، جايگاه ممتازي داشت، با آزادي و شرافت زندگي مي کرد و با استقلال رأي و اراده، نقش فعال و تأثير گذاري در خانواده و جامعه ايفا مي کرد و ـ برخلاف آنچه پنداشته مي شود اوضاع او روشن و مناسب بود.(2) بازگشت نسب برخي از قبائل به زنان، شهرت بسياري از بزرگان و مشاهير عرب با نام مادرانشان، مشاوره با زنان در امور جنگي و پذيرش امان دادن زنان به جنگ جويان دشمن، از دلايل عمده اين رويکرد است.(3) البته شايد رمز انتساب فرزندان به مادران، شيوع ازدواج هاي اشتراکي و وجود زن هاي چند شوهر باشد نه احترام و پاسداشت زنان. شواهد ديگر هم وقايع اتفاقي و کم نظيرند که نمي تواند ملاک صدور چنين حکم کلي در مورد جايگاه زن در عصر جاهلي شود.
گروه ديگر که شمارشان بيشتر است، با استفاده از اخبار تاريخيِ متعدد، گزارش تاريک و اسف باري از اوضاع زن و خانواده در عصر جاهلي ارائه مي دهند. کراهت از دختران و زنده به گور کردن آنها، انواع ازدواج هاي ظالمانه، عدم حق انتخاب در ازدواج، محروميت از ارث و به ارث رفتن زن مانند ديگر کالاها، نمونه اي از شواهد اين گروه است که در آينده، بيشتر به آن مي پردازيم.
به نظر مي رسد آيات قرآن کريم رويکرد دوم را تأييد مي کند. در اين آيات يا به طور مستقيم اوضاع نابسامان زن در جاهليت بيان شده و يا ضمن بيان برخي از احکام، به اين وضعيت آشفته اشاره شده است. در اين فصل به طور مکرر از اين آيات بهره مي بريم.
اکنون به اجمال اوضاع زن و خانواده در عصر جاهلي را توصيف مي کنيم.

الف) جايگاه و شأن زن در جاهليت
 

مرد در جاهليت، صاحب اختيار خانواده و به تعبيري گوياتر، مالک خانواده بود و بر زن و فرزندان حق حيات داشت. در جاهليت، زن در رديف ساير انسان ها قلمداد نمي شد، بلکه انسان درجه دو محسوب مي شد. گفته خليفه دوم در مورد وضعيت زنان در جاهليت گواه خوبي است. او اعتراف مي کند که زنان در جاهليت هيچ به حساب نمي آمدند: «کنا في الجاهليه لانعد النساء شياًء».(4) بر اساس روايتي، اعراب زنان را همچون کالايي مي شمردند که (اگر از خود پسري نداشت) پس از مرگ شوهر، در شمار ديگر اموال و ثروت شوهر، به پسر شوهر از زن هاي ديگر منتقل مي شد.(5) فرزندان نيز در بسياري از موارد از حقوق انساني محروم بودند. به عنوان نمونه در جريان جنگ بسوس، داحس، غبراء و ايام الفجار، پدران، فرزندان خود را نزد دشمنان به رهن مي گذاشتند که در بيشتر اوقات موجب کشته شدن آنها مي شد.(6) در فرهنگ جاهلي پسران چون در آينده به جنگ جويان و مدافعان قبيله تبديل مي شدند بر دختران که وقت جنگ جز سنگيني، مزاحمت و بي آبرويي هنگام اسارت، چيز ديگري نداشتند، ترجيح داشتند.(7) دختران مورد کراهت و در مرتبه پايين تري از پسران قرار داشتند. جالب اينکه، خود زنان هم اين انديشه را پذيرفته بودند. وقتي از زني در مورد بهترين زنان سؤال مي شود مي گويد: بهترين زن کسي است که پسري در شکم، پسري در بغل و پسري که پشت سرش راه مي رود، داشته باشد.(8)
نمونه هاي فراواني از اين کراهت در منابع جاهليت وجود دارد، از جمله وقتي شخصي به نام ابي حمزه، دختردار مي شود خانه را ترک کرده و نزد همسايگان مي رود. همسرش چنين مي سرايد:
ما لا بي حمزه لا يأتينا يظل في البيت الذي يلينا
غضبان الا نلد البنينا تا لله ما ذلک في ايدينا
ابا حمزه را چه شده که به خانه همسايه رفته و به سراغ ما نمي آيد. او از اين عصباني است که ما پسر به دنيا نياورده ايم. به خدا سوگند که اين امر در دست ما نيست.(9)

ب) ظلم هاي اجتماعي به زنان
 

نفرت داشتن از دختران گاهي به زنده به گور کردن آنها منجر مي شد. البته در ميزان شيوع اين زشتي اختلاف است؛ برخي آن را نادر (10) و برخي در بيشتر قبايل شايع مي دانند. (11) تصريح قرآن کريم به اين عمل زشت و تکرار آن، نشاني از سنگيني اين مسئله است:
و هنگامي که به يکي از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از ناراحتي) سياه مي شود و به شدت خشمگين مي گردد. به خاطر بشارت بدي که به او داده شده از قوم و قبيله خود متواري مي گردد (و نمي داند) آيا او را با قبول ننگ نگهدارد يا در خاک پنهانش کند؟ آگاه باشيد که بد حکم مي کنند. (نحل: 58-59)
و در آن هنگام که از دختران زند به گور شده سؤال شود به کدامين گناه کشته شدند؟ (تکوير: 8-9)
قيس بن عاصم در برابر پيامبر اکرم (ص) اعتراف مي کند که تمامي دختران خود را زنده به گور کرده، حتي دختري را که با ترفند مادر تا چند سالگي زنده بوده، به رغم التماس هاي دختر، زير خاک دفن کرده است. پيامبر با چشمان اشک بار مي فرمايد به درستي که اين قساوتي آشکار است. (12)
علل چنين عمل ضد انساني، غيرت و تعصب شديد و ترس از بي آبرويي هنگام اسارت زن و دختر، ترس از فقر، عيوب ظاهري و جسمي دختر ذکر شده است. (13) البته عامل اقتصادي و فرار از فقر، مهم ترين عامل بوده که قرآن نيز به آن اشاره مي کند: «و فرزندانتان را از ترس فقر نکشيد ما آنها و شما را روزي مي دهيم مسلماً کشتن آنها گناه بزرگي است». (اسراء: 31)
با اين همه، گروهي بودند که با خريدن دختر از پدرش مانع چنين کاري مي شدند. صعصه بن ناجيه جدّ فرزدق 280 دختر را از مرگ نجات داد. (14)

ج) ازدواج و طلاق در جاهليت
 

مطالعه ازدواج هاي عصر جاهلي که اولين گام تشکيل خانواده است، ملاک خوبي در بررسي وضع خانواده در آن دوران است. بايد دانست که مردم عرب در دوران پيش از اسلام در کنار تمام «جاهليت ها به آيين و عرفي نيز پاي بند بودند، چنان که ايشان در همان دوران، ازدواج با شماري از زنان را حرام مي دانستند که اسلام نيز حرمت آن را امضا و تقرير نمود. شکل اصلي و رايج ازدواج در ميان اقوام عرب، همانند اين روزگار ازدواجي به نام بعوله «پيوند زناشويي» بوده که در شکل عادي آن بر سه عنصر خواستگاري، مهريه و عقد تکيه داشت.(15) بديهي است که رواج اين گونه زناشويي بيان گر آن است که در آن دوران، نه تنها در امر ازدواج هرج و مرج نبوده، بلکه رسم و مرامي استوار در ميان بوده است. (16)
غير از ازدواج بعوله گونه هاي ديگري از ازدواج نيز گزارش شده است که جواد علي در کتاب المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام به بررسي آن پرداخته است. (17) نکاح ضيزن ( همان نکاح مقت در اصطلاح مسلمانان)، نکاح متعه (ازدواج مدت بار) نکاح بدل، نکاح شغار، نکاح استبضاع و ... ازدواج هايي است که در جاهليت مرسوم بود. (18)
البته گروهي از نويسندگان، برخي از اين ازدواج ها را ازدواج اصطلاحي ندانسته و آن را بيشتر، مفاسد اخلاقي و جنسي محسوب کرده و مدعي شده اند که نزد خود عرب جاهلي نيز غير مرسوم بود. (19) گفته اند شيوه زندگي عرب جاهلي که هميشه همراه با جابه جايي و عدم ثبات بوده است، به شيوع چنين وصلت هاي زودگذر منجر شده است. (20) برخي نيز با استفاده از آيه 23 سوره نساء «حرام شده است بر شما مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمّه هايتان و ...» گفته اند به ظن قوي چنين ازدواج هايي در جاهليت وجود داشته که اسلام دست به تحريم آن زده است. (21) در پاسخ گفته اند که آيه در صدد بيان و شمارش ازدواج هاي حرام است نه حکايت و ابطال ازدواج هاي قبل از ظهور اسلام. (22) علامه طباطبايي ضمن تفسير آيه، به وجود برخي از اين ازدواج ها در جاهليت تصريح مي کند. (23) جواد علي مي گويد وجود چنين ازدواج هايي در جاهليت، امري عجيب و غريب نيست، گرچه ازدواج با مادر را از اين امر استثنا کرده است. (24) شايد بتوان از جمله هايي که مرد در مسئله ظهار عنوان مي کرده که : «ظهرک کظهر امي»، تنفر عرب جاهلي را از ازدواج با محارم، به ويژه مادر فهميد.
در جامعه جاهلي، بيشتر مرد از حق انتخاب همسر برخوردار بود و زن کمتر در اين باره نقشي ايفا مي کرد. چنان که حق اول نسبت به هر دختر، براي پسر عموي او بود و اگر پسر عمو به ازدواج با دختر تصميم داشت، ديگران حق پيش قدمي نداشتند. (25) البته به مرور اين ازدواج هاي داخلي براي کسب شرافت و کمال بيشتر، جاي خود را به ازدواج هاي خارجي (ازدواج با زنان قبايل ديگر) مي داد. (26) تعدد زوجات در جاهليت هيچ محدوده اي نمي شناخت و اين در حالي بود که برقراري عدالت بين ايشان هيچ لزومي نداشت و هر کدام که نزد مرد، محبوب تر بود، وضع بهتري داشت. (27)
طلاق در دست مرد بود و به آساني انجام مي گرفت. در بيشتر موارد از روي غضب و جهالت و به قصد انتقام جويي يا تنبيه زن يا قبيله او تحقق مي يافت. (28) زن پس از طلاق، حق ازدواج با مرد ديگري را نداشت، چون تعصب افراطي مرد اجازه نمي داد همسر سابق خود را با مرد ديگري ببيند. از اين رو در مواردي هنگام طلاق به طور رسمي چنين حقي براي مرد لحاظ مي شد. البته در مواردي با گرفتن مالي به ازدواج همسر سابق خود با مرد ديگر رضايت مي داد. (29) عدم محدوديت طلاق نيز ابزاري در دست مرد به منظور آزردن زن بود؛ يعني قبل از اتمام عده رجوع مي کرد و دوباره طلاق مي داد و زن را در بلاتکليفي قرار مي داد. (30) البته گاهي برخي از زنان که شرافت و منزلت بالايي داشتند، از همان ابتدا شرط مي کردند که طلاق به دست خودشان باشد و شوهر نيز قبول مي کرد.(31) جالب اينکه روش اين طلاق غير کلامي بود و زن فقط با تغيير ورودي خيمه، مرد را از تصميم خود مطلع مي ساخت. (32)
در جاهليت، زن حايض از خانواده طرد مي شد؛ نه با او هم غذا مي شدند و نه حاضر بودند با او در خانه بمانند. اين عمل متأثر از فرهنگ يهود بوده است. (33)

د) فساد اخلاقي در جاهليت
 

به گفته جواد علي زنا نزد مردم جاهلي مرسوم بود و مردان به طور علني مرتکب آن مي شدند و نه تنها عيب محسوب نمي شد که به آن افتخار نيز مي کردند و آن را نشانه مردانگي مي دانستند. آنان زنايي را عيب مي دانستند و بر آن عقاب مي کردند که مرد غريبه اي با زني بدون اجازه شوهرش همبستر شود. واداشتن کنيزان به زنا و بهره کشي جنسي از آنان (اجازه دادن کنيزان به ديگران) نيز اگر با اجازه صاحبان آنان بود، عيبي نداشت.(34) البته در تعريف زنا و تعيين حد و مرز آن با ازدواج هاي جاهلي ديدگاه هاي متفاوتي هست. (35)
گفتني است که ما در تبيين وضعيت اجتماعي زنان به مظاهر ديگري از فساد اخلاقي مربوط به زنان اشاره خواهيم کرد. همچنين يادآوري اين نکته خالي از لطف نيست که بسياري از رسوم و سنت هاي جاهلي به طور عام در تمام جزيره العرب و بين تمام قبائل رايج نبود، بلکه برخي به قبايل خاص يا زمان و مکان خاصي اختصاص داشت. (36)

2.وضعيت اجتماعي زن در عصر جاهلي
 

آنچه از مطالعه منابع تاريخ جاهلي به دست مي آيد عدم منع زن از حضور او در اجتماع است. آنان کم و بيش در عرصه هاي اجتماعي حضور داشتند. البته ميزان مشارکت ايشان در اين عرصه ها، به شأن و منزلت آنان که در موقعيت خانوادگي يا ثروت يا امتياز خاص ريشه داشت، وابسته بود؛ هر چه از شأن و رتبه بالاتر و نفوذ بيشتري برخوردار بودند، مشارکت بيشتري داشتند.
مشارکت اجتماعي زن در جاهليت به شکل رويه اي عام و فراگير نبود و شايد همه زنان از چنين حقي برخوردار نبودند. (37) اما آنچه دقت بيشتري مي طلبد مطالعه وجود يا عدمِ ضوابط و شرايط در حضور اجتماعي زن در عصر جاهلي است. در واقع به اين سؤال بايد پاسخ داد که آيا در جاهليت بين زن و مرد در تعاملات اجتماعي حريمي بود يا خير؟ يا به عبارت ديگر آيا حضور اجتماعي زنان در عصر جاهلي تابع ضوابط و قوانيني بود يا خير؟
همان گونه که محققان اشاره کرده اند تلاش براي پيدا کردن مشي و رويه واحد در شئون اجتماعي در دوران جاهلي، سخت و بي نتيجه است. (38) تعاملات اجتماعي و آداب و رسوم، شهر به شهر، بلکه قبيله به قبيله و حتي در يک قبيله واحد، مختلف و متنوع بود. براي نمونه، چگونگي حضور زن در محيط هاي اجتماعي از نظر نوع پوشش، متفاوت بود. در قبيله اي زن با کمترين لباس نزد مردان حاضر مي شد و از آنان پذيرايي مي کرد و در قبيله ديگر زن هنگام خروج از منزل از پوشش کامل استفاده مي کرد و تا بازگشت به خانه از آن جدا نمي شد. (39) از اين رو ما پوشش را به عنوان يکي از شاخصه هاي حضور اجتماعي زنان در جاهليت بررسي مي کنيم.
شواهد متعدد حاکي از اين نکته است که زنان در جامعه عرب قبل از اسلام براي حضور در اجتماع، از پوشش مناسب و مطلوب برخوردار نبودند.(40) تنوع لباس و زينت زنان ارتباط مستقيم با محيط اجتماعي و طبيعي آنان داشت. در شهرها که اختلاطِ بين دو جنس بيشتر و پر دامنه تر بود، لباس ها متنوع تر و جذاب تر بود و زينت بيشتري وجود داشت، اما در زندگي صحرايي که چنين نبود، پوشش زنان ساده تر و يک دست بود، به ويژه اينکه آنان براي فرار از آسيب هاي طبيعي از پوشش بيشتري استفاده مي کردند. شرايط سخت صحرا زنان باديه نشين را مجبور به پوشاند سر و صورت مي کرد، همان گونه که مردان نيز چنين مي کردند. (41) به رغم وجود واژه ها و اصطلاحات متعدد که به وجود اصل پوشش و انواع آن دلالت دارد، (42) برخي گفته اند: پوشاندن سر و صورت نزد زنان جاهلي، خلاف رويه بود و زنان بدون حجاب در جامعه ظاهر مي شدند. (43) جاحظ مي گويد: بين زنان و مردان جاهليت، حجابي نبود و آنان به سهولت با هم معاشرت و گفت و گو مي کردند و نگاه به همديگر هيچ عار و ننگ نبود. جالب اين که او ريشه عشق هاي آتشين عرب جاهلي را همين آزادي در معاشرت مي داند. (44) پوشش آنان به گونه اي بود که مواضع مهيج و فتنه انگيز مانند گردن و سينه نمايان بود. (45)
از ديگر شواهد بي انضباطي در روابط زن و مرد در دوران جاهلي، طواف برهنه زنان دور خانه خداست. درباره ريشه اين عمل، اختلاف است. برخي ريشه آن را به نزاع بين زن و شوهري مي دانند که شوهر شرط جدايي از همسر را طواف برهنه زن در خانه خدا قرار داد که بعدها مرسوم شد. (46) برخي نيز آن را ناشي از مبالغه در عبوديت و خارج شدن از لباس هايي که در آن مرتکب گناه شده بودند دانسته اند. (47) برخي گفته اند ترفند قريش در نيازمند کردن حجاج در اخذ لباس از اهل حرم، در شيوع اين رسم جاهلي بي تأثير نبوده است. (48) ولي آنچه مسلم است اين که موسم حج در جاهليت به فصلي براي عرضه زنان بر مردان تبديل شده بود. برخي از زنان به قصد دلربايي از مردان، به صورت عريان طواف مي کردند تا خواستگار مورد نظرشان پيدا شود. اختلاط، بي بند و باري و شهوت راني به حدي بود که شاعرِ هوس بازِ اموي، عمر بن ربيعه، در شعري حسرت آن روزها را مي برد و آرزوي بازگشت آن ايام و طواف ها را مي کرد:
ليت ذا الحج کان حتماً علينا کل شهرين حجه و اعتمارا (49)
«اي کاش آن حج بر ما واجب مي شد در هر دو ماه، چه حج و چه عمره».
مضمون اشعار تشبيب (50) در ديوان اشعار جاهلي، بازتاب بي انضباطي در روابط زن و مرد در اين دوران است. در اين اشعار، شاعر به توصيف هوس آلود از زنان جامعه خود پرداخته و زيبايي هاي آنان را ترسيم مي کند. علت اين امر گاهي انتقام از زن در ردّ عشق يا هوس بازي شاعر و گاهي تقاضاي مادر با هدف يافتن خواستگار بوده است. (51)
به طور قطع، شيوع عمل ننگين زنا و ديگر روابط جنسي مردود در جاهليت، نتيجه روابط بي ضابطه زن و مرد و نشانه عدم حريم مناسب بين ايشان است. اما آنچه از قرآن فهميده مي شود خودآرايي، خود نمايي و جلوه زيبايي ها در زنان جاهلي براي مردان است که قرآن از آن به «تبرّج الجاهليه» ياد کرده است. (احزاب: 33)

3.وضعيت اقتصادي زن در عصر جاهلي
 

منابع تاريخ در کنار محروميت هاي فراواني که زن در جاهليت دچار آن بود، دو محروميت مالي را گزارش کرده اند؛ محروميت از ارث و مهريه که از بارزترين محروميت هاي اقتصادي زنان در آن دوران است.
گرچه بحث کردن از ارث در رديف مباحث حقوقي قرار دارد، اما از آن جا که ارتباط مستقيم با وضعيت مالي و اقتصادي دارد، در بحث اقتصادي زن به آن مي پردازيم.
قاعده کلي در ميراث نزد مردم جاهلي اين بود که فقط مردان که جنگ جويان قبيله بودند، ارث مي بردند و زنان و کودکان از ارث محروم بودند. (52) اخبار تاريخ در محروميت زن از ارث، متفاوت و مضطرب است. به رغم گزارش هاي فراوان از اين محروميت، نقل هايي هم وجود دارد که به ارث بري زنان دلالت دارد. جواد علي در کتاب خود چنين نتيجه مي گيرد که حرمان زن از ارث در بيشتر مناطق جزيرة العرب شايع بوده و در بعضي مناطق، برخي از زنان بهره مندي از چنين حقي مشاهده مي شود. (53) گفته اند اولين کسي که در جاهليت براي زنان ارث قرار داد عامر بن جيثم بن غنم بود. (54) مردم جاهلي به علت شرکت نداشتن زنان در جنگ و عدم جلب منافع اقتصادي به سوي قبيله، آنان را از اين حق محروم مي کردند. قبل از نزول آيات ميراث، مردي طبق سنت جاهلي همسر و خواهر برادر ميت خود را از ارث محروم کرده، خود اموال برادر را تصاحب کرد. زن نزد رسول اکرم (ص) شکايت کرد و برادر در توجيه کار خود نزد رسول خدا، همين دلايل را مطرح کرد. (55) جالب اين که در کنار اين بي عدالتي آشکار، بيگانگاني چون هم پيمان و فرزند خوانده ميت، از او ارث مي بردند. (56) اين در حالي بود که زنِ پدر در کنار محروميت از ارثِ خود، به ارث مي رفت و در شمار اموال ميت به حساب مي آمد. او در ابتدا به اموال پسر بزرگ منتقل مي شد و در صورت عدم تمايل پسر بزرگ به ملکيت او، نوبت به پسران ديگر ميت مي رسيد. (57)
جلوه ديگر محروميت مالي زن، عدم مالکيت نسبت به مهريه بود. پدر يا ولي امر او مهريه را تصاحب کرده و چيزي به زن نمي رسيد. اگر هم مهريه را به زن مي دادند در مقابل مخارجي که براي خريد جهيزيه انجام مي گرفت از او پس مي گرفتند. (58) از ابتداي تولد دختر، به پدرش تبريک مي گفتند که «هنيئاً لک النافجه؛ عامل زياد کننده ثروت بر تو مبارک باد». پدر در عوضِ مخارج بزرگ کردن دختر، مهر او را بخشي از ثروت خود قرار مي داد. اين پول به مرور وسيله اي براي تفاخر شد و پول بيشتر نشانه بزرگي و مطلوبيت بيشتر زن بود. (59)
آن چه مسلم است اين که نمي توان اصل مالکيت زن را در جاهليت نفي کرد. برخي در توضيح آيه 19 سوره نساء «حلال نيست براي شما که از زنان از روي اکراه ارث ببريد». گفته اند در جاهليت، مرداني به طمع تصاحب اموال زن با او ازدواج مي کردند و بدون رعايت حقوق و ارتباط زناشويي، او را نگاه مي داشتند تا بميرد و اموالش را مالک شوند. (60) اين خود نشانه اصل مالکيت زن است. شاهد ديگر گزارش هايي از تجارت زنان در جاهليت است که از مشهورترين آنان حضرت خديجه (ع) است. (61) از طرفي گزارش شده که شوهر پس از مرگ همسر خود مهريه اي را که پرداخته بود که از ترکه زوجه خود مسترد مي کرد. (62) بنابراين، معلوم مي شود زن مالک اموالي بوده که شوهر چنين عمل مي کرد.
اشتغال و کسب زنان در جاهليت را نمي توان عام و فراگير دانست. در آن جامعه، مانند ديگر جوامع انساني، مردان به سبب برخورداري از ويژگي هاي جسمي و روحي، در عرصه اقتصادي حرف اول را مي زدند. علاوه بر اين، شواهد تاريخي هم مؤيد اين سخن است. مردم جاهلي در توجيه محروميت زنان از ارث، عدم کسب و درآمدزا نبودن زن را يکي از دلايل مي دانستند. (63) در عين حال، گزارش هايي از انواع مشاغل زنان در جاهليت وجود دارد. قبل از بيان مشاغل درآمدزا، کار زن را در خانه بيان مي کنيم.
زنان در جاهليت مانند ديگر جوامع، مسئول اداره امور خانه بودند. شعر عرب جاهلي اين مسئله را تأييد مي کند. مشاغل خانگي، چون پخت نان، نظافت، خياطي، اصلاح خيمه و تربيت فرزندان به عهده آنان بود. (64) هم چنين در امور ديگر چون دامداري، شيردوشي، تهيه آب و جمع آوري هيزم با ديگران مشارکت داشتند. (65)
از مشاغل خارج خانه زنان در جاهليت، گزارش هاي پراکنده اي موجود است. تجارت يکي از شغل هايي است که در جاهليت، برخي از زنان انجام مي دادند.
معروف ترين آنان خديجه (ع) همسر پيامبر اکرم (ص) است. او تاجر و صاحب سرمايه بود که مردان را براي تجارت استخدام کرده، به کار مي گرفت. وي پس از شنيدن آوازه امانت داري و صداقت رسول الله (ص)، ايشان را به همکاري دعوت کرد.(66) از ديگر زناني که نام او جزء تجار مکه آمده، زني به نام ام شَيبه، دختر ابي طلحه است. (67) برخي از زنان نيز به فروشندگي مشغول بودند. عطر فروشي زني به نام حَولاء، دختر تَويت در منابع تاريخي گزارش شده است. (68) زني ديگر به نام مِنشم در مکه عطر مي فروخت. جنگ جويان قبل از جنگ، خود را با عطرهاي او معطر مي کردند. اين کار آن قدر رواج يافت که کم کم به ضرب المثل تبديل شد و وقتي مي گفتند از عطر مِنشم استفاده کردند، يعني آماده نبرد شدند.(69) پيامبر اکرم (ص) هنگام هجرت، به خيمه زني به نام ام مَعبَد خُزاعيه رفتند که مواد غذايي مي فروخت. پيامبر از او گوشت و خرما طلب کرد. (70)
قابلگي و پرستاري از ديگر مشاغل زنان جاهلي بود. (71) زنان در برخي از صنايع نيز سررشته داشتند. زني به نام ردينه به اسلحه سازي اشتغال داشت. نيزه هايي که او مي ساخت از جهت کيفيت مشهور بود. (72) کهانت در ميان زنان جاهلي جايگاه خاصي داشت. طريفه و زبرا از مشهورترين اين زنان اند. (73) آرايشگري نيز از مشاغلي بود که زنان بسياري به آن مشغول بودند. برخي از اين زنان پس از اسلام به پيامبر اکرم (ص) مراجعه کرده و احکام شغل خود را جويا شدند. (74) از ديگر مشاغل، نوحه گري و مديحه سرايي بود که زنان در آن حضوري پر رنگ داشتند. مشهورترين اين زنان در جاهليت، خنساء بنت عمرو بود. عمر رضا کحاله با استفاده از منابع متعدد توضيحات مفيدي در اين زمينه ارائه داده است. (75)
از ديگر مشاغل رايج آن زمان دايگي، شير دهي و حضانت کودکان بود. زنان بسياري بودند که به عنوان کسب، نگه داري و پرستاري اطفال را به عهده مي گرفتند. مردم جاهلي نيز براي بالا رفتن خصلت هاي والا، به ويژه فصاحت، بلاغت و جنگ آوري، فرزندان خود را به دايه هاي باديه نشين مي سپردند. مشهورترين آنان حليمه سعديه بود که دايگي و شيردهي پيامبر اکرم (ص) را به عهده داشت. (76)
از جلوه هاي تأسف بار اشتغال زنان، کسب جنسي آنان است. (77) برخي، کنيزان خود را به منظور جلب منافع اقتصادي مجبور به زنا کرده، (78) کنيزانِ خود را در اختيار ديگران قرار داده و در مقابل، پول به جيب مي زدند. آيه 33 سوره نور «کنيزان خود را براي دست يابي شما به متاع ناپايدار زندگي دنيا مجبور به خود فروشي نکنيد به خصوص اگر خودشان مي خواهند پاک بمانند». در تحريم همين امر نازل شد. البته گويا اين نوع کسب، مختص کنيزان نبوده است، بلکه هنگام قحطي و فقر برخي از شوهران، با در اختيار قرار دادن همسران خود کاسبي مي کردند. (79) طبري مي گويد: زناني بودند معروف به «اصحاب الرايات» که از اين راه کاسبي مي کردند. برخي از مسلمانان بي بضاعت، به طمع درآمد اين زنان، تصميم به ازدواج با ايشان داشتند که پيامبر اجازه ندادند و اين آيه را قرائت کردند: « مرد زناکار جز با زن زناکار يا مشرک ازدواج نمي کند و زن زناکار را جز مرد زناکار يا مشرک به ازدواج خود در نمي آورد و اين کار بر مؤمنان حرام شده است». (نور:3) (80)

4.وضعيت سياسي زن در عصر جاهلي
 

همان گونه که گفتيم زن جايگاه والايي نداشت و از بسياري از حقوق انساني خود محروم بود . زن جنس درجه دو و در خدمت منافع قبيله و مردان آن قبيله بود. مشارکت سياسي آنان در اين عصر با توجه به همين اصل کلي قابل تبيين است. زن در جنگ هاي مردم جاهلي که از ارکان زندگي آنان به حساب مي آمد، عاملي انگيزه ساز و مهيج براي نبرد بود. جنگ جويان براي فرار از ننگ اسارتِ زنان و دختران خود نبرد مي کردند و دشمن نيز به طمع اسير کردن آنان شمشير مي زد. اسارت زنان، عامل هجو و عدم آن عاملي براي تفاخر آنان بود. يکي از افتخارات قريش اين بود که هيچ زن قريشي به اسارت نرفته بود. (81) قبل از اين گفتيم که يکي از دلايل زنده به گور کردن دختران را فرار از ننگ اسارت آنان در جنگ ها گفته اند.
فرماندهان جنگي که از اين روحيه خبر داشتند، زنان و دختران جنگ جويان را در جنگ ها به همراه مي آوردند تا براي حفظ آبروي خود هم که شده تمام تلاششان را به کار برند. زنان با سرودن اشعار و نواختن دف، مردان را به مقاومت و مبارزه فرا مي خواندند. در جنگ احد چنين بود و زنان با زدن دف، اين اشعار را تکرار مي کردند:
نحــــــن بنات الطارق ان تقبلــــــــوا نعــــــــــانق
و نبســــــــط النمارق ان تــــــــــدبروا نفــــــــارق (82)
يعني ما دختران طارقيم. روي فرش هاي گران بها راه مي رويم. اگر رو به دشمن کنيد، با شما همبستر مي شويم و اگر پشت به دشمن نماييد و فرار کنيد، از شما جدا مي شويم.
در يکي از جنگ هاي عرب جاهلي با سربازان کسراي ايران، همين که عرب ها مشرف به شکست شدند، زني از زنان قبيله براي تهييج مردان حمايل شتران را پاره کرد و زنان از شترها سقوط کردند. اين وضع رقت بار، انگيزه جنگ جويان را برانگيخت.
صفيه، دختر ثعلبه برخاست و ريسمان ها را بريد و زنان از روي شتران به زمين افتادند. مردان اين صحنه را که ديدند چنان به جنگيدن و مبارزه کردن تحريک شدند که گويي اميد و علاقه اي به زنده بودن ندارند... (83)
در جنگ حنين نيز زنان جاهلي با همين هدف در جنگ حضور يافتند. (84) در جنگ احد پرچم مشرکان به طور دائم به زمين مي خورد تا اين که عمره، دختر علقه حارثيه پرچم قريش را به دست گرفت و مشرکان براي حفظ او تلاش مضاعف کردند و پرچم به زمين نخورد. حسان بن ثابت در هجو مشرکان اين گونه سرود:
فلولا لواء الحارثيه اصبحوا يباعون في الاسواق بيع الجلائب(85)
اگر پرچم دختر حارثيه نبود، هر آينه (شکست خورده و ) در بازار برده فروش ها فروخته مي شدند.
سرودن اشعار حماسي و تشجيع جنگ جويان به نبرد يا هجو دشمنان، از جلوه هاي حضور زن جاهلي در عرصه هاي سياسي بود. در جنگ احد هند يا هدف تضعيف روحيه مسلمانان، اشعاري سروده و مي گويد:
نحن جزيناکم بيوم بدر والحرب يوم الحرب ذات سعر
همانا پاسخ شما در برابر روز بدر را داديم و آتش جنگ در روز جنگ، شعله مي کشد.
اروي، دختر حارث بن عبدالمطلب هم از جبهه مسلمانان در پاسخ او مي گويد:
يا بنت وقّاع عظيم الکفر خزيت في بدرٍ و غير بدر (86)
اي دختر سرآمد کفر و فتنه، تو در بدر و غير بدر خوار و زبون هستي.
در مواقعي دشمن با هدف تضعيف روحيه، به سرودن اشعار هجو در مورد زنان و دختران رقيب مي پرداخت. در يکي از جنگ هاي بين اوس و خزرج، حسان بن ثابت چنين مي کند و در جواب قيس بن عظيم با همان وزن و قافيه، همسر حسان را هجو مي کند. (87) کعب بن اشرف نيز پس از جنگ بدر در قصيده اي زنان مسلمان را هجو کرد. يکي از دلايل قتل او توسط مسلمانان همين مسئله بود. (88)
برخي پناه دادن زنان و پذيرش آن از سوي مردان را از مصاديق حضور زن در عرصه سياست دانسته اند. صفيه، دختر ثعلبه به زني فراري از اردوگاه سربازان کسراي ايران پناه داد. قبيله او از اين کار حمايت کرد و چند دوره جنگ با ايرانيان را به جان خريد. (89) اگر چه اين حمايت، برخاسته از تعصبات جاهلي بود، ولي مي تواند شاهدي بر حضور سياسي زن باشد. در موردي ديگر، از پذيرش امان سبيعه، دختر عبد شمس و خماعه، دختر عوف بن محلِّم گزارش شده است. البته کساني که در امان اين زن قرار گرفتند بعدها مورد هجو و تمسخر ديگران قرار گرفتند که خود نشان گر استثنايي و نادر بودن چنين امري است. (90)

5.وضعيت فرهنگي زن در عصر جاهلي
 

براي شناخت جايگاه زن در دوران جاهلي، آشنايي با جايگاه علم و فرهنگ در اين عصر ضروري است. علم و فرهنگ در جامعه جاهلي اهميتي نداشت.
فقدان خواندن و نوشتن در آن جامعه، خود دليل روشني بر بي بهره بودن آنان از فرهنگ و دانش است. (91) در سخني از امام علي (ع) آمده است که هنگام بعثت پيامبر اکرم (ص) کسي از عرب کتاب نمي خواند (92) عرب جاهلي از علم و ميراث مکتوب، محروم بود. (93) شمار آشنايان به خواندن و نوشتن در قريش را هنگام بعثت نبوي، هفده نفر گفته اند.(94) گفته اند که کتابت نزد عرب عيب و عار تلقي مي شد. (95) برخي با استناد به وجود واژه هايي چون، کتاب، قلم، مداد، صحف، لوح، قرطاس و ... در متون تاريخي و آيات قرآني، وجود گسترده خواندن و نوشتن و آشنايي عرب با اين مفاهيم را ثابت کرده اند، (96) ولي محققان اين ادعا را با نصوص تاريخي و قرآني معارض دانسته، ادله اي بر ردّ آن آورده اند.(97) البته با قبول دوري جامعه جاهلي از علم و فرهنگ مي توان جلوه هاي کم رنگي از اين مقوله را در زندگي عرب قبل از اسلام يافت. زني به نام شفاء را جزء آشنايان به کتابت در دوران جاهلي دانسته اند. (98)
شعر و خطابه يکي از جلوه هاي اصلي فرهنگ دوران جاهلي است. شعر سرايي نزد عرب، رونق خاصي داشت. آنان ابعاد مختلف زندگي خود را به شعر در مي آورند. تفاخر به قبيله و گذشتگان، تمسخر و هجو رقيب، ياد جنگ هاي قبيله و خاطرات آن و معاشقه با محبوب، از رايج ترين مضامين اشعار جاهلي است. قبايل مختلف با عرضه شعراي خود در مجامع عمومي، مثل حج و بازارها از جمله بازار عکاظ به بهره مندي خود از چنين شعرايي افتخار مي کردند. (99) شاعران نيز شعر را وسيله کسب و درآمد خود قرار داده بودند. (100) جاحظ کاسب کاري شاعران را عاملي براي گرايش مردم به خطابه و روي گرداني آنان از شعر مي داند. (101) براي جواب به اين سؤال که آيا شعر، نشانه بلوغ و رشد فرهنگي جامعه جاهلي است يا نه، بايد به محتواي آن نگريست. اشعار جاهلي فاقد مضامين بلند معنوي و روحي است و بيشتر، طبيعت، جنگ ها، افتخارات واهي، عيب هاي رقيب و اوصاف ظاهري زن و معشوقه را توصيف مي کند. (102)
زنان جاهلي در اين عرصه، فعال بودند به گونه اي که نام برخي از آنان جزء مشاهير شعر جاهلي ذکر شده است. خنساء که در سرودن شعر شهرت دارد، در بازار عکاظ هشت اشکال به يکي از شعر هاي شاعر مشهور عرب، حسان بن ثابت وارد کرد. (103) زني ديگر به نام ام جندب که همسر شاعر معروف، امرؤالقيس بود، به سبب توانايي اش در عرصه شعر، داورِ انتخاب بهترين اشعار مي شود. او در داوري بين شعر شوهر خود و شاعري ديگر به نام علقه، شعر علقه را انتخاب مي کند. (104)
بيشتر اشعار زنان جاهلي در رساي پدر، برادر و شوهر يا ديگر بزرگان قبيله بوده. اشعار خنساء در رساي دو برادرش، شهرت خاصي داشت.(105) دختران عبدالمطلب نيز به درخواست پدر قبل از مرگش در رساي او في البداهه شعر سرودند. (106) نمونه هاي فرواني از اشعار رثاي زنان را مي توان در کتاب شاعرات العرب في الجاهليه و السلام مطالعه کرد. (107)
گفتيم که يکي از مضامين رايج شعر جاهلي، مقوله زن و معشوقه است. دلبستگي شاعر جاهلي به زن، بيشتر گرايشي جسماني و شهواني داشت. (108) شاعر به توصيف جسم زن پرداخته، هيچ عضو او را فراموش نمي کرده. همچنين زن در شعر جاهلي به گونه اي توصيف شده که فقط در پي شهرت و مال است.(109)
جواد علي که بيشتر در صدد پررنگ نشان دادن علم و فرهنگ و ادب در عصر جاهلي است، خطابه را يکي از وجوه اين فرهنگ دانسته، پس از شمردن نام بسياري از خطباي جاهلي از زني به نام هند الاياديه دختر خس بن حابس ياد مي کند. (110) آلوسي در کنار هند الاياديه از جمعه دختر حابس، صحر دختر لقمان، خضيله دختر عامر و حذام دختر ريان نام برده، آنان را از فصيحان و حکيمان دوران جاهلي مي داند. (111) البته برخي جمعه، دختر حابس را همان هند الاياديه مي دانند. (112)
درباره وضعيت زن در عصر جاهلي دو رويکرد متفاوت وجود دارد. برخي معتقدند زنان عصر جاهلي، جايگاه ممتازي داشتند و صاحب آزادي و شرافت و استقلال رأي و اراده بودند. حضور فعال زنان در عرصه هاي مختلف اجتماعي و اقتصادي، بازگشت نسب برخي قبايل به زنان، شهرت بسياري از بزرگان به نام مادرانشان، مشاوره با زنان در امور نظامي و اعطاي امان به دشمن و پذيرش اين امان ها از سوي قبايل، از جمله شواهد تاريخي بر جايگاه ممتاز زنان در جاهليت است. رويکرد دوم، معتقد است که زنان در عصر جاهليت وضعيت اسف باري داشتند. نگاه تحقيرآميز و غير انساني به زنان و انسان درجه دوم شمردن آنها، کراهت از دختران و زنده به گور کردن آنها، انواع ازدواج هاي ظالمانه، عدم آزادي انتخاب در ازدواج، فراگير بودن فساد اخلاقي و مفاسد جنسي در زنان و محروميت هاي فراوان اجتماعي و اقتصادي، از جمله مظاهر اين وضعيت اسف بار به شمار مي آيد. بسياري از آيات قرآن کريم و رواياتي که از پيشوايان دين در دست است و احکام فراوان فقهي که اسلام براي بهبود وضعيت زنان در نظر گرفته، رويکرد دوم را تأييد مي کند.
البته حضور اجتماعي زنان تابع هيچ ضابطه و قانوني نبود. بي حجابي، خودآرايي و خودنمايي، اختلاط زنان و مردان و سوژه قرار گرفتن زنان براي شاعران مبتذل سرا، از ويژگي هاي حضور اجتماعي زنان جاهلي بود. محروميت از حق ارث و مهريه و به ارث رفتن زن پس از مرگ شوهر نيز از جمله ظلم هاي اقتصادي فراگير در عصر جاهلي بود. در عين حال، زنان در اين دوره به مشاغلي نظير مشاغل خانگي (پخت نان، نظافت، اصلاح خيمه، تربيت فرزند، نگهداري دام، شير دوشي، تهيه آب و...)، تجارت، قابلگي و برخي صنايع دستي مثل اسلحه سازي و کهانت و نوحه گري مي پرداختند.
مهم ترين جلوه حضور سياسي زنان در جاهليت، حضور آنها در جنگ ها بود. با توجه به حساسيت شديد عرب نسبت به اسارت رفتن زنان در جنگ ها، از زنان به عنوان ابزار جنگ رواني در تهييج و تحريک سپاهيان بهره مي گرفتند. زنان با سرودن اشعار و دف زدن، سپاهيان را به مقاومت فرا مي خواندند.
جامعه جاهلي فاقد فرهنگ و تمدن و علم و دانش بود تا آنجا که شمار افراد با سواد بسيار اندک بوده و تنها ميراث فرهنگي جاهليت را شعر تشکيل مي داد که آن هم غالباً بر محور عشق، جنگ و تفاخرات قبيله اي دور مي زد و از حکمت و معنويت تهي بود. که در ميان شاعران عصر جاهلي نام چند زن نيز به چشم مي خورد.
بنابراين مي توان گفت که وضعيت زن در عرصه هاي خانوادگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي در عصر جاهلي نابسامان، ظالمانه و تاريک بود، و يکي از تحولات اساسي اسلام را بايد در اصلاح جايگاه و موقعيت انساني و اجتماعي زنان دانست.

پي نوشت ها :
 

1. محمد رضا سالاري فرد، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسي، ص 12-13.
2. سعد زغلول عبدالحميد، في التاريخ العرب قبل السلام، ص 308/ احمد امين سليم، جوانب من تاريخ و الحضاره العرب في العصور القديمه، ص 254/ هادي علوي، فصول عن المرأه، ص 32/ صالح احمد علي، محاضرات في تاريخ العرب، ص 140.
3. عبدالهادي عباس، المرأه و الاسره في حضارات الشعوب و أنظمتها، ج1، ص 372.
4. بخاري، صحيح بخاري، ج 6، ص 69.
5. کليني، الفروع من الکافي، ج6، ص 406/ مهدي پيشوايي، تاريخ اسلام، ص 48.
6. عمر فروخ، تاريخ الجاهليه، ص 155.
7. عبدالعزيز سالم، تاريخ العرب قبل الاسلام، ص 395 و 397.
8. احمد امين سليم، جوانب من تاريخ و حضاره العرب في العصور القديمه، ص253.
9. عمر بن محمد جاحظ، البيان و التبيين، ج1، ص 163 و ج3، ص 250.
10. عمر فروخ، تاريخ الجاهليه، ص 157.
11. عبد العزيز سالم، تاريخ العرب قبل السلام، ص 399/ ابو لفرج اصفهاني الاغاني، ج 12، ص 144/ سيد مرتضي عسکري احاديث ام المؤمنين عايشه، ج1، ص 30.
12. ابوالفرج علي بن هيثم اصفهاني، اخبار النساء في کتاب الاغاني، ص 46.
13. عبدالعزيز سالم، تاريخ العرب قبل الاسلام، ص 397 و 398/ عمر فروخ، تاريخ الجاهليه، ص 154/ سعد زغلول عبدالحميد، في التاريخ العرب قبل الاسلام، ص 309/ قرطبي، الجامع لحکام القرآن، ج 7، ص 96: « انه کان من العرب من يقتل ولده خشيه املاق، کما ذکره الله عز و جل و کان منهم من يقتله سفهاً بغير حجه منهم في قتله و هم ربيعه و مضر و کانوا يقتلون نباتهم لاجل الحميه و منهم من يقول الملائکه نبات الله فالحقوا البنات بالبنات».
14. احمد بن عبدالوهاب نوبري، نهايه الارب في فنون العرب، ج 3، ص 127.
15. حامد منتظري مقدم، « گونه هاي ازدواج در عصر جاهلي»، تاريخ در آينه پژوهش، ش 8، ص 129.
16. همان، ص 128.
17. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 534-539.
18. ما به تعريف اجمالي اين ازدواج ها با استفاده از جواد علي، کتاب المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 534-539) بسنده مي کنيم:
نکاح ضيزن: وقتي شوهرِ زني از دنيا مي رفت، پسر بزرگ آن مرد، زن پدر خود را تصاحب مي کرد يا با او ازدواج مي کرد يا مانع ازدواج او مي شد تا زن بميرد و ميراث او را تصاحب کند. مگر اين که زن فديه اي مي داد و خود را خلاص مي کرد. قرآن کريم در آيه 22 سوره نساء اين ازدواج را تحريم کرد: «ولا تنکحوا ما نکح آبائکم من النساء الا ما قد سلف».
نکاح متعه: همان ازدواج مدت دار است که با انقضاي مدت وصلت نيز منتفي مي شود. اين نوع ازدواج هنگام ظهور اسلام مرسوم بود و اسلام نيز آن را تأييد کرد، اما خليفه دوم آن را تحريم کرد. البته شيعه همچنان آن را جايز مي داند. در اين ازدواج به طور معمول فرزندان به مادر نسبت داده مي شدند.
نکاح بدل: در اين ازدواج، دو مرد همسران خود را بدون مهر، مبادله مي کردند.
نکاح شغار: در اين ازدواج، مردي دختر خود را بدون مهر به ازدواج مرد ديگري درمي آورد به شرطي که او نيز چنين کند.
نکاح استبضاع: در اين نوع ازدواج، مرد همسر خود را به هم بستري با بزرگان و شجاعان مي فرستاد و خود از او دوري مي کرد تا آثار حمل در وي ظاهر مي شد. مهم ترين انگيزه اين عمل را انتقال اوصاف نيک مثل شجاعت و کرم به فرزندان گفته اند.
نکاح رهط: در اين ازدواج، گروهي از مردان (کمتر از ده نفر) با رضايت زن همگي با وي نزديکي مي کردند. پس از وضع حمل، زن فرزند را به يکي نسبت مي داد و او نيز بايد مي پذيرفت.
نکاح با زنان صاحب رايه: در گزارش تاريخي آمده است که برخي از زنان فاجر، پرچمي مخصوص بر در خانه شان نصب مي کردند که خود نشانه آن بود که هر مردي مي تواند با آن زن، آميزش کند.
نکاح مضامده: معاشرت و نزديکي زن با غير همسر خود که بيشتر در ايام قحطي رخ مي داد و شوهر همسر خود را در اختيار مردي متومل قرار مي داد تا از تنگ دستي نجات يابد.
نکاح مخادنه: در اين ازدواج، زن و مرد پس از انتخاب يکديگر با هم دوستي، رفت و آمد و نزديکي مي کردند و اگر فرزندي به دنيا مي آمد زن اعلام مي کرد که براي فلان کس است، سپس مرد، زن را به ازدواج خود در مي آورد. اين نکاح در اسلام به نص قرآن «نساء 25» تحريم شد.
نکاح با أمه (کنيز): در اين ازدواج، مرد پس از نزديکي با کنيز خود يا کنيز شخص ديگر و وضع حمل کنيز با او ازدواج مي کرد و آن کودک را به فرزندي مي پذيرفت.
19. عمر فروخ، تاريخ الجاهليه، ص 156.
20. عبدالهادي عباس، المرأه و الاسره في حضارات الشعوب و انظمتها، ج1، ص 358.
21. آلوسي، روح المعاني، ج 2، ص 461.
22. آلوسي، عمده القاري، ج 2، ص 100.
23. سيد محمد حسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ج 4، ص 265.
24. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل السلام، ج 5، ص 544.
25. عبدالهادي عباس، المرأه و الاسراه في حضارات الشعوب و انظمتها، ج1، ص 366.
26. زهير صعب، تطور بني الاسره العربيه، ج1، ص 41.
27. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 547.
28. محمد رشيد رضا، تفسير المنار، ج 2، ص381.
29. همان، ص 552.
30. همان، ص 553/ البته برخي محققان، عده طلاق را از ابتکارات اسلام مي دانند و مي گويند قبل از آن، زنان چنين عده اي نمي گرفتند (محمد هادي معرفت، «زن در نگاه قرآن و در فرهنگ زمان نزول (2)»، پژوهش هاي قرآني، ش 27 و 28، ص 32).
31. محمد بن حبيب بغدادي، المحبر، ص 398.
32. ابوالفرج اصفهاني، الأغاني، ج16، ص 102.
33. قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج3، ص 81.
34. جواد علي، المفصّل في تاريخ العرب قبل السلام، ج 5، ص 560.
35. حامد منتظري مقدم، «گونه هاي ازدواج در عصر جاهلي»، تاريخ در آينه پژوهش، ش 8، ص 152.
36. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 526.
37. آمنه فتنت مسکه برّ، واقع المرأه الحضاري في الاسلام، ص 140.
38. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 526.
39. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأه، ص 250.
40. اسد الله جمشيدي، «تاريخ حجاب در اسلام»، تاريخ در آينه پژوهش، ش 7، ص 147.
41. أمل نصير، صوره المرأه في الشعر الاموي، ص 105.
42. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأه، ص 251.
43. عبدالله عفيفي، المرأه العربيه في ضلال الاسلام، ص 120.
44. جاحظ، رسائل، ج 2، ص 148.
45. زمخشري، الکشاف عن حقايق التنزيل و ...، ج 3، ص 62.
46. جاحظ، رسائل، ج 2، ص 150.
47. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأه، ص 253.
48. قرطبي، الجامع لأحکام القرآن، ج 7، ص 189.
49. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأه، ص 253.
50. شعرها و ترانه هاي عاشقانه، غزل سرايي در ستايش و توصيف معشوق و شرح عشق به او.
51. فاضل انصاري، العبوديه، الرق و المرأه، ص 220.
52. محمد بن حبيب بغدادي، المحبر، ص 324.
53. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 563.
54. محمد بن حببيب بغدادي، المحبر، ص 324-336.
55. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 566.
56. همان، ص 567.
57. همان، ص 563.
58. همان، ص 531.
59. ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 382/ ابن قتيبه دينوري، غريب الحديث، ج1، ص 255.
60. گروه محققان، زن در فرهنگ اسلامي، ص 203/ البته بيشتر مفسران شأن نزول آيه را به ارث رفتن زن دانسته اند.
61. طبري، تاريخ الطبري، ج 2، ص 280.
62. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 531.
63. همان، ص 566.
64. علي هاشمي، المرأه في الشعر الجاهلي، ص 63/ جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 616.
65. زهير صعب، تطور بني الاسره العربيه، ص 54.
66. طبري، تاريخ الطبري، ج 2، ص 280.
67. همان، ج 3، ص 17.
68. ابن اثير، اسد الغابه في معرفه الصحابه، ج6، ص 75/ ابن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، ج 8، ص 94.
69. محمد رضا کحاله، اعلام النساء، ج 5، ص 111 به نقل از ميدان، مجمع الامثال.
70. ابن سعد، الطبقات الکبري، ج8، ص 288.
71. عمر رضا کحاله، اعلام النساء، ج1، ص 254.
72. همان، ص 447.
73. به نقل از: ابن اثير، اللباب، بلوغ الارب، ج 3، ص 283 و 288.
74. ابن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، ج 8، ص 390.
75. عمر رضا کحاله، اعلام النساء، ج1، ص 360.
76. ابن هشام، السيره النبويه، ج1، ص 185.
77. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 561.
78. محمد بن حبيب بغدادي، المحبر، ص 340.
79. ترمانيني، الزواج عن العرب في الجاهليه و الاسلام، ص 22 و 23.
80. طبري، جامع البيان في تأويل القرآن، ج10، جزء 18، ص 93.
81. سعد زغلول عبدالحميد، في التاريخ العرب قبل الاسلام، ص 310.
82. طبري، تاريخ طبري، ج2، ص 510.
83. بشير يموت، شاعرات العرب في الجاهليه و الاسلام، ص 24.
84. ابن کثير، البدايه و النهايه، ج4، ص 369.
85. ابن هشام، السيره النبويه، ج3، ص 29.
86. ابن طيفور، بلاغات النساء، ص 28 و 29.
87. أمل نصير، صوره المرأه في الشعر الاموي، ص 284: از ديوان شعر قيس بن خطيم به تحقيق ناصرالدين الاسد.
88. طبري، تاريخ الطبري، ج 2، ص 488.
89. بشير يموت، شاعرات العرب في الجاهليه و الاسلام، ص 12-17.
90. ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، ج 22، ص 275-279.
91. احمد امين، فجر الاسلام، ص 29.
92. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج2، ص 189.
93. احمد امين، فجر الاسلام، ص 29.
94. بلاذري، فتوح البلدان، ص 457.
95. رسول جعفريان، تاريخ تحليلي اسلام سيره رسول خدا (ص)، ص 137.
96. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج8، ص 252.
97. رسول جعفريان، تاريخ تحليلي اسلام، سيره رسول خدا (ص)، ص 211-210.
98. بلاذري، فتوح البلدان، ص 458.
99. يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، ج1، ص 262.
100. آلوي، بلوغ الارب، ج3، ص 151.
101. جاحظ، البيان و التبيين، ج1، ص 241.
102. رسول جعفريان، تاريخ تحليلي اسلام، سيره رسول خدا، ص 215.
103. ابوالفرج اصفهاني، الاغاني، ج 15، ص 54.
104. عبدالله عفيفي، المرأه العربيه في ظلال الاسلام، ص 173.
105. عبدالمنعم هاشمي، الخنساء ام الشهداء، ص 35.
106. ابن هشام، السيره النبويه، ج1، ص 178.
107. بشير يموت، شاعرات العرب في الجاهليه و الاسلام، ص 40، 47 و 56-57.
108. شوقي ضيف، تاريخ الادب العربي، ص 214.
109. همان، ص 212.
110. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 8، ص 790.
111. آلوسي، بلوغ الارب، ج1، ص 338-343.
112. جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 8، ص 791.
 

منابع
آلوسي، سيد محمود، روح المعاني، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415 ق.
آمنه فتنت مسکه برّ، واقع المرأه الحضاري في ظل الإسلام، بيروت، الشرکه العالميه للکتاب، 1996 م.
أمل نصير، صوره المرأه في الشعر الاموي، بيروت، المؤسسه العربيه، 2000 م.
ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، مصر، دار احياء الکتب العربيه، چ دوم، 1967 ق.
ابن اثير، علي بن ابي الکرم محمد بن حمد شيباني، اسد الغابه في معرفه الصحابه، بيروت، دار الفکر، 1409.
ابن عبد ربه الاندلسي، العقد الفريد، به تحقيق علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1409 ق.
ابن عبد ربه، اخبار النساء في العقد الفريد، به جمع و شرح عبد مهنا و سمير جابر، بيروت، دار الکتب العلميه، 1416 ق.
ابن کثير، اسماعيل بن عمر، البدايه و النهايه، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسه التاريخ العربي، بي تا.
ابن هيثم اصفهاني، ابو الفرج علي بن الحسين، الأغاني، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.
ابن طيفور، احمد بن ابي طاهر، بلاغات النساء، نجف، حيدريه، 1361 ق.
ابن هيثم اصفهاني، ابو الفرج علي بن الحسين، اخبار النساء في کتاب الأغاني، جمع و شرح عبدالامير مهنا، بيروت، مؤسسه الکتب الثقافيه، 1413 ق.
يعقوبي، احمد بن اسحاق، تاريخ اليقوبي، بيروت، دار صادر، بي تا.
ابو جعفر محمد بن حبيب البغدادي، المحبّر، بيروت، دار الافاق الجديده، بي تا.
ابي عبدالله محمد بن اسماعيل بن ابراهيم، صحيح بخاري، بيروت، دارالفکر، 1401 ق.
احمد امين سليم، جوانب من تاريخ و الحضاره العرب في العصور القديمه، الاسکندريه، دار العرفه، 1995 م.
احمد امين، فجر الاسلام، بيروت، دار الکتاب العربي، چ يازدهم، 1975 م.
احمد بن عبدالوهاب النويري، نهايه الارب في فنون العرب، تحقيق مفيد قميحه، بيروت، دار الکتب العلميه، 1424 ق.
بلاذري، ابو الحسن، فتوح البلدان، به تحقيق رضوان محمد رضوان، بيروت، دار الکتب العلميه، 1398 ق.
ترمانيني، الزواج عند العرب في الجاهليه و الإسلام، دمشق، طلاس، بي تا.
الجاحظ، عمر بن محمد، رسائل، به تحقيق عبدالسلام هارون، بيروت، دارالجميل 1411 ق.
جاحظ، عمر بن بحر، البيان و التبيين، بي جا، دار احياء التراث العربي، 1967 م.
جعفريان، رسول، تاريخ تحليلي اسلام، سيره رسول خدا، قم، دليل، 1380 ش.
جمشيدي، اسدالله، «تاريخچه حجاب در اسلام» تاريخ در آينه پژوهش، ش7، پاييز 84، ص 158-143.
جواد، علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الإسلام، بيروت، دار العلم للملايين و بغداد مکتبه النهضه، ج دوم، 1976.
دينوري، عبدالله بن مسلم بن قتيبه، غريب الحديث، به تحقيق عبدالله الجبوري؛ بي جا، دار الکتب العلميه، 1408 ق.
رشيد رضا، محمد، تفسير المنار، مصر، دار المنار، چ سوم، 1367 ق.
زمخشري، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق التنزيل، تهران، آفتاب تهران، بي تا.
زهير صعب، تطور بني الأسره العربيه، بي جا، الأنماء العربي، بي تا.
سالاري فرد، محمد رضا، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسي، تهران، سمت، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ پنجم، 1384.
سالم، عبدالعزيز، تاريخ العرب قبل الاسلام، الاسکندريه، مؤسسه شباب الجامعه، بي تا.
سعد زغول عبدالحميد، في التاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت، دار النهضه العربيه، بي تا.
شوقي ضيف، تاريخ الادب العربي، العصر الجاهلي، مصر، دار المعارف، چهارم، بي تا.
صالح احمد العلي، محاضرات في تاريخ العرب، موصل، دار الکتب للطباعه و النشر، چ دوم، 1981 م.
طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، الآعلمي للمطبوعات، چ دوم، 1393 ق.
طبري، محمد بن جرير، تاريخ الطبري، به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، چ دوم، بي تا.
طبري، محمد بن جرير، جامع البيان في تأويل القرآن، بيروت، دار الکتب العلميه، 1420 ق.
عبدالملک بن هشام، السيره النبويه، به تحقيق مصطفي السقا و ...، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.
عبدالهادي، عباس، المرأه و الأسره في حضارات الشعوب و انظمتها، دمشق، طلاس، 1987.
عسقلاني، احمد بن علي بن حجر، الإصابه في تمييز الصحابه، به تحقيق عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دار الکتب العلميه، 1415 ق.
عسکري، سيد مرتضي، احاديث ام المؤمنين عايشه، قم، مجمع العلمي الاسلامي، 1418 ق.
عمر فروخ، تاريخ الجاهليه، بيروت، دار العلم للملايين، 1984 م.
عيني، ابو محمد محمود بن احمد، عمده القاري، بي نا، دار احياء التراث العربي، بي تا.
فاضل الأنصاري، العبوديه، الرق و المرأه، دمشق، الأهالي، 2001 م.
انصاري، فاضل، العبوديه، الرق و المرأه، دمشق، الأهالي، 2001 م.
قربطي، ابي عمر يوسف بن عبدالله بن محمد، الجامع لأحکام القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.
کحاله، عمر رضا، أعلام النساء في عالمي العرب و الاسلام، بيروت، مؤسسه الرساله، چ چهارم 1402 ق.
کليني، محمد بن يعقوب، کافي، تحقيق علي اکبر غفاري، تهران، دار الکتب الاسلامي، 1367
محمد الحسون و ام علي مشکور، اعلام النساء المؤمنات، بي جا، نشر أسوه، 1411 ق.
محمد بن سعد، الطبقات الکبري، بيروت، دار بيروت و دار صادر، 1377 ق.
منتظري مقدم، حامد، «گونه هاي ازدواج در عصر جاهلي»، تاريخ در آينه پژوهش، ش 8، زمستان 84، ص 127-155.
هادي العلوي، فصولٌ عن المرأه، بيروت، دار الکنوز الادبيه، 1996.
هاشمي، عبدالمنعم، الخنساء ام الشهداء، بيروت، دار و مکتبه الهلال، 1412 ق.
يموت، بشير، شاعرات العرب في الجاهليه و الإسلام، به تحقيق عبدالقادر محمد مايو، سوريه، دار القلم العربي، 1419 ق.
تاريخ در آينه پژوهش 24